هستي مامان وبابا آرمينا هستي مامان وبابا آرمينا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

♥♥♥آرمينا جونمي♥♥♥

حیاط خونمون

آرمینا 1 سال و 10 ماه و 30روزه .   این روزا حیاط مون خیلی سرسبز  شده  . اکثر روزها اگه بیرون نباشیم عصر توی حیاط میریم و چای عصرمون رو اونجا میخوریم .تو هم سیر دل بازی میکنی و به گلهای باغچه آب میدی .میتوانید لینک مربوط به سال گذشته حیاط خونمون رو در  اینجا   ببینید سال گذشته هنوز یک سالت نشده بود ولی عاشق حیاط بودی. اینجا گاز و قابلمه اسباب بازیهات رو اورده بودی سبزی جعفری میچیدی و مثلا داشتی غذا درست میکردی و میگفتی ام ام و با قاشق هم میزدی. .فدات بشم مامان تماشای بازی کردنت خیلی لذت بخش بود. این هم سبزی خوردنمون ریحان سبز وو بنفش  و مر...
30 خرداد 1393

عکسهای 22 ماهگی

آرمینا 1سال و  10ماه و 24 روزه ســــــــــــلام  عسل مامان. خیلی عکس از 22 ماهگیت داری که فرصت نکردم برات بزرام .بیشتر مربوط به بیرون رفتن هامون میشه. توضیحات رو با عکس میگم.  اینجا مجتمع شهرداریه .آب رو میدیدی ذوق میکردی اینجا با عمه اینا رفته بودیم باغهای اطراف پاکل.بابایی یه هفته ای ماموریت بود عمه اینا اومدن پیش ما که تنها نباشیم که روزش رو ناهار بریم بیرون. اینجا هم یه روز دیگه توی کوچه منتظر بودی تا بریم پارک بقیه در ادامه مطلب... عاشق سنگ پرت کردنی اونجا اصطبل پرورش اسب هست .اول اسبها رو دیدی ذوق کردی و ...
27 خرداد 1393

در آستانه 2 سالگی دخترم....

آرمینا 1 سال و 10ماه و 21 روز. کمتر از 2 ماه دیگه به تولد دوسالگیت مونده .من که باورم نمیشه که اینقدر سریع گذشت و داری 2 ساله میشی. این روزها خیلی باهوش ،دانا،و البته مستقلتر شدی.هر روز چیز جدیدی یاد میگیری و شیرینتر میشی. میخوام از کارهات بگم .امیدوارم حافظم یاری کنه و کارهای بامزت یادم بیاد. از کجا شروع کنم .... هااااا. هنوزم عاشق سشواری.میگی که بزارمت روی صندلی میز آرایش جلوی آیینه یه دستت سشوار و یه دست دیگت شونه .و موهات رو شونه میکنی. بعد از حمام که موهات رو با سشوار خشک میکنم میری یه برس میاری و میدی دستم که موهات رو شونه کنم نه اینکه تا قد کمرت مو داری یه موقعی ما خوابیم که یه باره...
19 خرداد 1393

سفر مشهد

آرمینا 1 سال و 10ماه و 9 روزه سلام دختر گل مامان .ببخشید که این بار هم خیلی دیر اومدم. خیلی کم برات از کارات و شیطنتهات و شیرینکاریهات مینویسم. آخه خیلی کم وقت آزاد دارم و اگه داشته باشم نمیزاری بیام پای کامپیوتر یا میخوای روی میز بشینی و یا موس رو میخوای و ..... الان که خواب تشریف داری .با این حال  خدا میدونم کی بتونم این پست رو تموم کنم. و اما سفر مشهد . اولین سفر دخترم به مشهد. 5 شب مشهد بودیم ولی واقعا کم بود و دوست داشتم بیشتر باشیم. ما با ماشین خودمون رفتیم و اونجا باخاله مهسا و شوهرش قرار داشتیم  وبا هم همسفر شدیم. دو سه روز اول خوب بودی ولی بعدش هم خودت اذیت بودی و هم ما رو اذیت کردی.دوشب که اصلا نمیخو...
10 خرداد 1393
1